به گزارش سفیر کرمان– محمد ایمانی در روزنامه کیهان نوشت:
1- این روزها دهمین سالگرد انتخابات 88 و آغاز فتنه سبزی که از آشوب سیاسی به مقدمه چینی برای 8 سال حصر اقتصادی ملت ایران انجامید. همچنین در ششمین سالگرد انتخابات 92 قرار داریم که وعده داده شد از طریق تعامل با آمریکا و اروپا، چرخ سانتریفیوژها و اقتصاد با هم بچرخد و مردم از پول یارانه بینیاز شوند. دهه سپری شده، درسهای بسیاری برای اهل عبرت و دقت دارد و میتواند توشه راه دهه آینده ما شود. یک پرسش مهم درباره دهه گذشته این است که آیا منطقا امکان داشت آمریکا، دشمن ملت ما در 78 سال گذشته بلکه دشمن شماره یک بسیاری از ملتها پس از جنگ دوم جهانی باشد، اما سیاستمدارانی در کشور ما، او را دوست و شریک بپندارند؟!
2- ده سال قبل، مردم ما به چشم دیدند که اوباما و وزیر خارجهاش هیلاری کلینتون، چگونه از آشوبگرانی با عنوان «جنبش سبز» برای براندازی حمایت میکنند. آمریکا و انگلیسی که حتی سیاستمدار سکولار و غربگرایی مانند دکتر محمد مصدق را تحمل نکردند و به زیر کشیدند، چگونه حامی فتنه سبز و سران آن شده و تمام امکانات رسانهای را در اختیارشان گذاشته بودند؟ شاید کسانی بگویند آن ماجرا رنگ و بوی سیاسی داشت. اما به دو سال نکشید که همان تیم اوباما-کلینتون با مشورت طیفهایی از گردانندگان فتنه سبز، «تحریمهای فلجکننده»را علیه ملت ایران به اجرا گذاشتند. با این وجود، همچنان سیاسیونی بودند که تلقی یا تلقین شان، دوست انگاری و شریک پنداری دولت اوباما در صورت مذاکره و توافق بود. چرا؟ کجای کارشان میلنگید که رژیم حامی براندازی و ترور و تحریم اقتصادی بیسابقه و راه انداز فتنه ضدامنیتی داعش در کنار مرزهای ایران را قابل اعتماد مینامیدند؟ ما از خرداد 88 و سپس خرداد 92، راهی پر عبرت و تجربه را طی کردهایم که میتواند توشه راه آینده مان باشد.
3- نخستوزیر ژاپن که ماموریت داشت پیغام ترامپ را به ایران بیاورد، یک جمله مهم و طلایی را در دیدار رهبر انقلاب گفت که هم ادعای ترامپ درباره مذاکرات صادقانه را باطل میکند و هم رازگشایی از علت بیفایدگی میانجیگریهایی از این دست میباشد. آقای آبه تصریح کرد «آمریکاییها همواره میخواهند طرز فکر و عقاید خود را به دیگر کشورها تحمیل کنند». نخستوزیر ژاپن در سفر به ایران به جای آنکه نقشه واشنگتن را پیش ببرد، به عنوان رئیسدولتی که 74 سال است در اردوگاه دوستان و زیر دستان آمریکا قرار گرفته، شهادت داد آمریکا فقط دنبال «تحمیل» است، نه تعامل دو جانبه و برد- برد. با این وصف، اگر کسانی نسخه مذاکره و «تسلیم در مقابل تحمیل» را میپیچند، از صلاحیت ساقطند و حق ندارند از حقوق بشر و آزادی و کرامت انسان و از این قبیل دم بزنند. آنها رفیق قافلهای هستند که به نام راه بلدی، کاروان را به بیراهه و وسط کمین دزدهای سرگردنه میکشانند.
4- مولوی در دفتر اول مثنوی و ذیل عنوان «متابعت نصاری وزیر را» از حقیقتی تلخ سخن میگوید میگوید «… صد هزاران دام و دانهستای خدا- ما چو مرغانِ حریصِ بینوا/ دم به دم ما بسته دام نوییم- هر یکی گر باز و سیمرغی شویم/ میرهانی هر دمی ما را و باز- سوی دامی میرویم،ای بینیاز/ ما درین انبار گندم میکنیم- گندم جمع آمده گم میکنیم/ مینیندیشیم آخر ما به هوش- کین خلل در گندم است از مکر موش/ موش تا انبار ما حفره زدست- وز فنش، انبار ما ویران شدست/ اولای جان دفع شر موش کن- وانگهان در جمع گندم جوش (کوش) کن». هماناشرافیتی که به بهانه فشارهای اقتصادی بر مردم، آدرس التماس از دشمن را میدهد، هنگام تدبیر و تصمیم سازی، خواص و هم قبیله ایها را بر عامه مردم ترجیح میدهد. یا دست کم، مردم را در مقابل دشمنان و بدخواهان و زالو صفتان تنها میگذارد.
5- چه چیزی حال ما را خوش یا ناخوش میکند؟ دو پزشک را در نظر بگیرید. یکی، برای درمان موثر، داروی تلخ میدهد یا حتی ممکن است جراحی را تجویز کند و دومی، میگوید خودت را اذیت نکن؛ مورفین تزریق میکنم و توپ توپ میشوی! این، حکایت دو رویکرد به مردم و دغدغهها و چالشهای پیش روی آنهاست. بارها دیده و شنیده ایم این دو گانه را. یکی، تازه داماد و همسر و پدری است که عروس یا زن و فرزند تازه به حرف افتاده و یا نوه شیرینتر از فرزند را میگذارد و میرود تا از حیثیت و ناموس و عزت و شرافت صیانت کند -هر جا که میخواهد باشد- و دیگری پیرانه سر، دل به انواع شهوات دنیا از جاه و مقام و ثروت و کاخ نشینی میبازد و در زندگیاشرافی غرق میشود، بیآنکه از خود بپرسد « از مردمی که عائله تو محسوب میشوند، خبر داری؟ مردم به کنار! از زن و فرزند خود خبر داری؟!». اولی -همان که برای مردم، از عزیزترین عزیزانش گذشت- هر جا قدم گذاشت، آباد کرد و ساخت، و دومی هر جا گذرش افتاد، فرصتها را از مردم دریغ کرد.
6- رهبر انقلاب 24 مهر 91 در دیدار بسیجیان خراسان شمالی، از یک دوگانه مهم سخن گفتند که مسئله امروز و فردای ماست. ایشان فرمودند: «یک مسئله، مسئله ایثار است. ایثار در لغت، نقطه مقابل استئثار است. استئثار یعنی هرچه که وجود دارد، ما برای خودمان بخواهیم. گاهی در بعضی از دعاهای ائمه (علیهمالسّلام) از مستأثرین شکایت شده است. مستأثرین یعنی آن کسانی که هرچه هست، برای خودشان میخواهند؛ دنبال منافع شخصی و دستاندازی به داشتههای دیگرانند. ایثار، نقطه مقابل این است؛ یعنی از سهم خود، از حق خود برای دیگران گذشت کردن، و به نفع دیگران از حق خود صرفنظر کردن… آن قلههای بسیج که عرض کردیم، آنهائی هستند که جان خودشان را در کف دست گرفتند، رفتند برای دفاع از اسلام، برای دفاع از انقلاب، برای دفاع از امام، برای دفاع از کشور، برای حفظ مرزهای کشور جنگیدند. از خودگذشتگی، بالاتر از این؟ بیش از این؟ این، قله ایثار است. پائینتر از این، صرفنظر کردن و گذشتن از منافع کوتاهمدت مادی است».
7- پیش از امام خامنهای، امام خمینی(ره) 29 تیر 1367 در پیام مربوط به پذیرش قطعنامه 598، همین دوگانه را یادآور شدند و فرمودند «ملت عزیز ما که مبارزان حقیقی و راستین ارزشهای اسلامی هستند، به خوبی دریافتهاند که مبارزه، با رفاهطلبی سازگار نیست؛ و آنها که تصور میکنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان، با سرمایهداری و رفاهطلبی منافات ندارد، با الفبای مبارزه بیگانهاند. و آنهایی هم که تصور میکنند سرمایهداران و مرفهان بیدرد با نصیحت و پند و اندرز متنبه میشوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک میکنند، آب در هاون میکوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحتطلبی، بحث دنیاخواهی و آخرت جویی، دو مقولهای است که هرگز با هم جمع نمیشوند. و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدینین بیبضاعت، گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلابها هستند. ما باید تمام تلاشمان را بنماییم تا به هر صورتی که ممکن است خط اصولی دفاع از مستضعفین را حفظ کنیم… از اتهامات نباید ترسید. باید خدا را در نظر داشت، و تمام همّ و تلاش خود را در جهت رضایت خدا و کمک به فقرا به کار گرفت و از هیچ تهمتی نترسید». (جلد 21 صحیفه امام خمینی، صفحات 86-87)
8- در جهان قاعدهمند از منظر خالق آن، نمیتوان یلخی و بیقاعده زیست و انتظار موفقیت داشت. امیر مومنان در خطبه 241 نهجالبلاغه و در حالی که یاران خویش را به جهاد تشویق میکرد، برخی از این قانونمندیها را که کلید پیروزی و رمز ظفرمندی است، بیان کرد؛ «وَاَلله مُسْتَأْدِیکُمْ شُکْرَهُ وَ مُوَرِّثُکُمْ أَمْرَهُ وَ مُمْهِلُکُمْ فِی مِضْمَارٍ مَحْدُودٍ لِتَتَنَازَعُوا سَبَقَه،ُ فَشُدُّوا عُقَدَ اَلْمَآزِرِ وَ اِطْوُوا فُضُولَ اَلْخَوَاصِرِ. لاَ تَجْتَمِعُ عَزِیمَهٌ وَ وَلِیمَهٌ؛ مَا أَنْقَضَ اَلنَّوْمَ لِعَزَائِمِ اَلْیَوْمِ وَ أَمْحَى اَلظُّلَمَ لِتَذَاکِیرِ اَلْهِمَمِ. خداوند، شکر گزارى را بر عهده شما نهاده، و امر حکومت را در دست شما گذارده، و مهلتی محدود داده تا براى پیش افتادن و جایزه گرفتن، با هم ستیز کنید. پس کمربندها را محکم ببندید، و دامن همّت بر کمر زنید، که عزم و اراده برای (به دست آوردن ارزشهاى والا) با خوشگذرانى و شکم بارگی قابل جمع نیست. چه قدر نابودکننده است خواب برای تصمیمهاى روز، و تاریکىهاى فراموشى برای همّتهاى بلند!». راز موفقیتها و ناکامیهای خود در دهه گذشته را میتوانیم ذیل همین چند فراز از بیانات امیر کلام (ع) جست و جو کنیم.
9- فریبکاری است که بزک کنندگان شیطان بزرگ بگویند مذاکره با آمریکا نه، پس چی؟ انگار با مردمانی فاقد حافظه رو به رو هستند یا مردم ما تازه به آمریکا رسیدهاند و به ویژه، تجارب یک دهه گذشته را ندارند. عیار رویا بافیها درباره آمریکا و اروپا، در تیزاب واقعیتها آشکار شد اما عجیب اینکه کسانی، بیراهه و بنبست را تنها راه وانمود میکنند و طلبکارانه میپرسند اگر این مسیر ]بنبست[ نه، پس کدام مسیر؟ راهی که کشور را معطل عملیات فریب دشمن کند و فرصتها را بسوزاند، باتلاق است نه راه.
10- نقشه دشمن و عناصر همسو با آن برای شرطی سازی، آسیبهای مهمی به سیاست و اقتصاد ما وارد کرده است. این آخرین جادوی دشمن را باید در هم شکست. در دوره «تعلیق و انتظار برای معجزهگری برجام»، به تدریج رکود اقتصادی حاکم شد. درعین حال نقدینگی رها شده، سراغ بخشهای دلالی غیر مولد رفت و شرایط رکود تورمی را حاکم کرد. اما از همه بدتر، «شرطیسازی» مردم و تصمیم گیران، به مذاکره با آمریکا و اروپا بود. به بازار و مردم و برخی مدیران چنین تلقین شد که هر وقت بوی سفرهای دیپلماتیک و مذاکره میآید، حال اقتصاد رو به بهبود میشود و هر وقت میخواهیم پای حداقل حقوق خود بایستیم یا در برابر تهدید دشمن از خود اقتدار نشان دهیم، بازار ملتهب میشود! دولت متاثر از این عملیات فریب، شش سال معطل و منتظر ماند اما نتیجهای جز تضعیف بنیه اقتصادی کشور و معیشت مردم نگرفت.
11- متاسفانه استدلالهای صاحبنظران کمتر شنیده شد. کسی نگفت چرا ظرفیتهای اقتصادی داخلی مورد بیمهری قرار میگیرد و نابود میشود. صرف آمد و شد هیئتهای خارجی در انتخابات برای مردم فاکتور شد. برخی مدیران، به جای اهتمام به رونق اقتصاد ملی (هجدهمین اقتصاد بزرگ دنیا) و توسعه دیپلماسی عزتمندانه و حکیمانه در جهان غیر غرب، تماشاچی بازی چند لایه غرب شدند. رندان معارض با نظام و انقلاب هم که سرنوشت ملت و اعتبار دولت نیز برایشان مهم نیست، همچنان با الّا کلنگ ارز بازی کردند تا دولت و دیگر نهادها جرئت نکنند به بازی دشمن پایان دهند. اما واقعیت این است که این بازی مدتهاست اشباع شده و پایان یافته است. وزارتخانهها و معاونتهای رئیسجمهور، بالغ بر بیست دستگاه را شامل میشوند. دولت، فقط وزارت خارجه نیست، همچنانکه وزارت خارجه، صرفا متولی برجام و مذاکره با اروپا و آمریکا نیست. کل مسئولیتهای دولت با این رویکرد، به یک چهلم یا یک پنجاهم آن فروکاسته شده و تصویری کاریکاتوری از پیکره عملکرد دولت ساخته است. باید نقطه پایان بر این رفتار گذاشت.