این تورهای تفریحی ورزشی، یکی از روشهای مرسوم درآمدزایی غولهای بزرگ اروپایی در دوره آمادهسازی پیش از فصل است. چینیهایی که شاید تا آخر عمرشان هیچ وقت این فرصت را نداشته باشند استادیوم اولدترافورد و آنفیلد را از نزدیک ببینند، برای این بازیها سکوهای ورزشگاه را پر میکنند. از نگاه تماشاگری که به شوق تماشای این بازیها آمده چندان اهمیتی ندارد که چرا در لیورپول به جای صلاح و مانه، هری ویلسون و رایان بروستر بازی میکنند. باشگاههای اروپایی هم با سفر به خاور دور، هم دوره تمرین پیش فصل را ادامه میدهند و هم میلیونها دلار درآمد کسب میکنند؛ این یعنی معامله برد- برد.
به ایران برگردیم و توان بالقوهای که هیچ وقت از آن به طور سازمانیافته استفاده نشده. برای اینکه سنگ بزرگ برنداریم، هیچ نیازی به سفر به خارج از ایران نیست، در همین کشور خودمان شهرهای بزرگی مثل شیراز، سنندج، خرمآباد، کرمان، گرگان، زاهدان، ارومیه و… هستند که تیمی در لیگ برتر ندارند و سفر پرسپولیس و استقلال به این شهرها میتواند هزاران تماشاگر را به استادیوم بکشاند.
در کنار عواید بلیتفروشی (که جزییترین بخش درآمدزایی از چنین بازیهایی است)، میتوان پای اسپانسرها را به این بازیهای دوستانه باز کرد، عوایدی از تبلیغات محیطی آن داشت و حتی برای پخش تلویزیونی آن به سراغ تلویزیونهای اینترنتی رفت. اینها همه اهدافی در دسترس هستند که آدمهای کاربلد به سادگی توان برنامهریزی و تحقق آن را دارند. ولی دو دلیل مهم باعث میشود تیمهای پرهوادار ایرانی از این منبع درآمدزایی چشمپوشی کنند.
اول: استقلال و پرسپولیس گاهی از پرداخت پول هتل و رستوران ناتوان میشوند و عواید چند ده میلیونی از این بازیها حتماً میتواند بخشی از مشکلات روزمره آنها را حل کند اما این دو تیم در همه عمر فعالیت خودشان یاد گرفتهاند که «پول آسان» به دست بیاورند. ایجاد چنین تورهایی نیاز به برنامهریزی، سازماندهی، پیگیری و اجرای درست دارد. برای این کارها باید وقت گذاشت، زحمت کشید و این برای مدیریت تیمی که سالهاست آموخته پول هنگفتی از یکی، دو منبع دریافت کند و صرفاً «مدیر هزینه» باشد، خوشایند نیست. مدیران پرسپولیس و استقلال اغلب ترجیح میدهند روشهای آسانتری برای درآمدزایی پیدا کنند و از آنجا که معمولاً مدت طولانی هم در این باشگاهها نمیمانند، زیاد برای خودشان مشغله ایجاد نمیکنند.
دوم: ترس از شکست و تحمل تبعات آن، برای تیمهای ایرانی از خوردن هر جام زهرآلودی سختتر است. ترس از شکست، فقط به بازیهای رسمی محدود نمیشود و گاهی تیمهای ایرانی از اینکه در یک بازی دوستانه و سیزدهبدری هم شکست بخورند، فرار میکنند. متاسفانه بعضی رسانهها هم تفاوت واضح بازی دوستانه و دیدار رسمی را متوجه نمیشوند و بر این آتش میدمند. همه اینها را هم کنار بگذاریم، با کانالهای هواداری در فضای مجازی چه باید کرد و چطور باید به آنها تفهیم کرد اگر تیم محبوبشان در یک بازی دوستانه پیروز نشود، زمین به آسمان نیامده؟!
از امسال که گذشت، صادقانه برای سالهای آینده هم چندان خوشبین نیستم که استقلال، پرسپولیس و بقیه تیمهای پرهوادار ایرانی سراغ چنین الگوهایی برای درآمدزایی بروند. فقط به انتظار روزی باشیم که باشگاههای ایرانی به شکل واقعی خصوصی شوند، هیچ کس هم نباشد که با دو تماس تلفنی حسابشان را شارژ کند و آن وقت امیدوار باشیم که تیمهای ایرانی برای درآمدزایی به سراغ همین روشهای مرسوم بروند و پیش از فصل، تورهایی شبیه منچسترسیتی، لیورپول و تاتنهام داشته باشند.