false
به گزارش سفیر کرمان – «روز صفر» در وهله اول نشان میداد که فیلم «شبی که ماه کامل شد» و «ماجرای نیمروز» چه فیلمهای خوبی بودهاند. داستان پرهیجان دستگیری عبدالمالک ریگی به فیلمی اکشن و پرحادثه بدل شد که بین آن و فیلمهای ذکر شده نمیتوان تناظری پیدا کرد. اگر قرار باشد بین «روز صفر» و فیلمی از سینمای ایران همزادی پیدا کنیم، تنها نمونهای که به یادم میآید «تاراج» ساخته مرحوم ایرج قادری است.
کسی با ساخت فیلم حادثهای مخالف نیست. کسی با خلق قهرمان برای تودههای مردم از چشم سینما مخالفتی ندارد، کسی نمیتواند انکار کند که ثبت حوادث بزرگ تاریخ معاصر برای مردم ما چقدر الزامی و تماشایی است، اما همه اینها به این معنا ختم نمیشود که فیلمساز فیلم بدی بسازد. همه اینها دلیل نمیشود که به خاطر اهمیت سوژه، حرکات و سکنات این قهرمان را بپذیریم. نمیشود یک تریلر سیاسی بسازیم، اما بهجای مثلاً «سی دقیقه بامداد» از رمبو الگو بگیریم. نمیشود یک فیلم حادثهای و سیاسی بسازید و در همان ۴۰ دقیقه ابتدایی ۱۰ جسد روی دست تماشاگر بگذارید.
نمیشود بدمن شما پنجره لندکروز مشکیاش را پایین بکشد و با یک کلت کوچک و طلایی، مغز پلیس پاکستانی در حال فرار را از فاصله سی – چهل متری هدف قرار دهد و او را بکشد. حتی جان وین و کلینت ایستوود هم در فیلمهایشان از این تردستیها نمیکردند. آخرین نمونه مشابه به فیلمهای مت هلم از دین مارتین برمیگردد. یا قهرمانتان با یک هفتتیر (یا کلت یا رولور یا هر چی!) مجموعهای از تروریستها را قلع و قمع کند.
در سینمای روز دنیا نمونه مشابهی پیدا نمیکنید مگر آنکه به حادثهای – کمدیهای هندی ارجاع کنید. الگوی ذهنی فیلمساز از قهرمان اکشن کهنه و قدیمی است. چیزی در ردیف رمبو و غارتگر و کارهای استیون سیگال و ژان کلود وندام. کاش حداقل اگر دلتان برای یک قهرمان اکشن در یک تریلر سیاسی بالبال میزد، از کاراکتر کیفر ساترلند در ۲۴ الگوبرداری میکردید.
نمیشود در ژست ساخت یک فیلم پرهزینه و پرجزییات فرو رفت و آنوقت جلوههای ویژه فیلمتان اینقدر سطح پایین باشد. نمیشود تکنیک آتشسوزیها و پروازهای هواپیماهایتان و عبور هلیکوپتر بر فراز شب تهران، اینقدر جعلی از آب دربیایند. چطوری میتوانید قهرمان داستانتان را سوار بر موتور به سمت یک تروریست مسلح به کلاشینکف حرکت دهید و رگبارهای گلوله مثل اکشنهای بامزه هندی (که در فضای مجازی پر هستند) به اطراف موتورتان بخورد؟ چرا اینقدر از جریان سینمای حادثهای دنیا عقب هستید که فکر میکنید قهرمان فیلمتان باید در شروع هر مأموریت قولنج گردنش را بشکند و به قول رفقا گردن بگیرد؟ مگر دوران فیلمفارسی است؟ نه.
مشکل «روز صفر» سینمای حادثهای و قهرمانپردازانه نیست. مشکل نسبت معکوس و وارونه فیلمساز با واقعیت، واقعیتنمایی و سینمای روز دنیاست. مشکل تلقی اشتباه سینماگر از مفهوم قهرمان است. اینکه نمیتواند بفهمد، دوران استیون سیگالها گذشته. «روز صفر» نه قهرمان ملی خلق میکند و نه میتواند قهرمانی در تراز بینالمللی به نمایش بگذارد. فیلم از همین روز تولدش قدیمی است. تنها وجه مثبت فیلم بخش اطلاعرسانی آن است.
قبول دارم فیلم در صحنههایی پرهیجان از آب درآمده، اما اگر یک فیلم مستند درست و حسابی در مورد این اتفاق ساخته شود، هیجان کمتری نخواهد داشت. قبول دارم که فیلم پرفروش خواهد بود و قبول دارم که بخشی از خدمات مأموران امنیتی برای مردم ملموستر خواهد شد، اما حتی همه این مزایای اجتنابناپذیر هم دلیل نمیشود که «روز صفر» را فیلمی شکستخورده تلقی نکنیم. ملکان و دوستانش باید به شکل جدی سینمای حادثهای روز را دنبال کنند. حداقل «ماجرای نیمروز» محمدحسین مهدویان و «شبی که ماه کامل شد» نرگس آبیار را دوباره نگاه کنند.
سعید ملکان مرد با نفوذ و معتمدی است، اما این فرض رهایم نمیکند که نکند کاستیهای «تنگه ابوقریب» و «تختی» هم مثل همین «روز صفر»، به خاطر نگاه او به سینما و روایت باشد؟
ظهور جمشید آریای دهه نودی
امیر جدیدی در فیلم «روز صفر« به کارگردانی سعید ملکان بهعنوان یک قهرمان واقعی سینما ظاهر شد؛ قهرمانی شکستناپذیر که تمام ویژگیهای قهرمانهای فیلمهای مورد علاقه مردم را دارد
مرجان فاطمی: امیر جدیدی بارها ثابت کرده است که توانایی تبدیل شدن به قهرمان نسل جدید سینمای ایران را دارد. او بعد از قدرتنمایی در جایگاه قهرمان فیلمهایی مثل «رخ دیوانه«، «اژدها وارد میشود»، «قاتل اهلی»، «من» و «تنگه ابوقریب» حالا در فیلم «روز صفر» به کارگردانی سعید ملکان شمایل یک قهرمان واقعی را به نمایش میگذارد؛ نقشی قابل تحسین که جایگاه مهمی را در کارنامه بازیگری او به خود اختصاص میدهد.
جدیدی در «روز صفر» در نقش یک مأمور امنیتی ظاهر شده است. مأموری که طراحی و اجرای عملیات دستگیری عبدالمالک ریگی را در سال ۱۳۸۸ به عهده دارد. درست است که سهیلی به خوبی از پس ایفای نقش عبدالمالک ریگی برآمده است، اما امیر جدیدی بار اصلی جذابیت فیلم را به دوش میکشد.
سیمای یک قهرمان
بارها در محافل مختلف امیر جدیدی را قهرمان جدیدی سینمای ایران معرفی کردهاند. درست است که نوید محمدزاده، جواد عزتی، ساعد سهیلی و هوتن شکیبا به عنوان جوانهای برتر سینمای ایران شناخته میشوند و آثار درجه یکی از خودشان بهجا گذاشتهاند، اما برخی ویژگیهای امیر جدیدی باعث شده تا صفت قهرمان بیشتر از دیگران برایش به کار برود. امیر جدیدی ذاتاً بازیگر است. او در رشته سینما تحصیل نکرده، اما تمام ویژگیها و راز و رمزهای تبدیل شدن به یک قهرمان را دارد.
جوانی با ظاهر امروزی که به عنوان شهروند طبقه متوسط شناخته میشود. بهلحاظ ظاهری شمایل قهرمانی دارد، به سبک قهرمانها حرف میزند و راه میرود و در رفتار و گفتارش، یکجور لوطیگری خاص قهرمانهای فیلمهای قدیمی را دارد. او معمولاً کم حرف میزند و تلاشی برای باورپذیر شدن نقش نمیکند. مقابل دوربین راحت است و هراسی از کسی ندارد. بهراحتی مقابل بالادستان میایستد و حرفش را به کرسی مینشاند و به عنوان یک قهرمان، کاری که به او سپرده شده را به درستی انجام میدهد و معمولاً شکست نمیخورد.
مأمور غیرکلیشهای
آنچه باعث شده امیر جدیدی «روز صفر» کاملاً به چشم بیاید و با تحسین روبهرو شود همین روحیه شکستناپذیری است. او مغز متفکر عملیات دستگیری عبدالمالک ریگی است، اما شباهتی به مأموران امنیتی کلیشهای ندارد. خیلی ساده و صمیمی وارد داستان میشود و به خاطر ویژگیهای منحصربهفردش مخاطب را وادار میکند که تا پایان او را همراهی کند. در ظاهر، یک پسر جوان و خوشظاهر شهرنشین است که در محافل مختلف، به فراخور شرایطی که در آن قرار میگیرد لباس میپوشد.
خیلی معمولی حرف میزند و حتی اینجا هم لحن لوطی مخصوص به خودش را حفظ میکند. به هر جایی سرک میکشد و همیشه اطلاعاتش نسبت به اطرافیان چند مرحلهای جلوتر است. او کلیشه مأموران امنیتی را بهطور کامل شکسته است. زیر بار حرف زور نمیرود و برای دستگیری ریگی، هر ریسکی را میپذیرد و همه را وادار میکند تا از او فرمان ببرند. او حتی مقابل مأموران اطلاعات هم میایستد و نهایتاً به تنهایی مقابل ضد قهرمان داستان که همان عبدالمالک است میایستد و دستگیرش میکند. فاصله گرفتن از کلیشههای رایج و شکستناپذیری قهرمان، برگ برنده این فیلم است. قطعاً اگر این همذاتپنداری و همراهی با قهرمان صورت نمیگرفت، «روز صفر« امکان موفقیت نداشت.
قهرمان بازی در فیلمهای مختلف
امیر جدیدی در فیلم «تنگه ابوقریب» هم به همین شکل توجهها را به خودش جلب کرد. با اینکه ابوقریب فیلم قهرمان نبود و جدیدی هم به اندازه سایرین نقش داشت، اما نهایتاً به عنوان قهرمان فیلم شناخته شد. او با همان تهمایههای لوطیگری و شوخطبعی و رفتارهای غیرکلیشهای نشان داده که جای چنین قهرمانهایی که درست از بطن جامعه آمدهاند در سینمای دفاع مقدس خالی بوده است؛ جوانی با تفکرات غیرکلیشهای که فقط آمده است از کشورش دفاع کند و برود.
جدیدی در «قاتل اهلی» بیشتر از هر جای دیگر به معنا و مفهوم قهرمان نزدیک شد. او با همان ظاهر و تیپ و صدا، شمایلی از کاراکترهای کلاسیک سینمای کیمیایی را به نمایش گذاشت و تصویری کامل از یک قهرمان شکستناپذیر به نمایش گذاشت. تصویری کامل از آنچه در فیلمهای دیگر هم به عنوان قهرمان از او میبینیم. نقطه شروع شکلگیری این شمایل قهرمانی، در فیلم «رخ دیوانه» اتفاق افتاد.
با این فیلم بود که جدیدی در حد یک ستاره معرفی شد. جوانی از طبقه متوسط شهر که نماینده جوانهای نسل خودش است. بیمحابا رفتار میکند، در هچل میافتد، نارو میخورد و دل به خطر میزند و از هیچچیزی هم ابایی ندارد. شاید در «اژدها وارد میشود» به دلیل فضا و ساختار متفاوت فیلم، این تصویر تا حدودی متفاوت نشان داده شد، اما باز هم جدیدی در جایگاه کارآگاهی دقیق و جستجوگر ظاهر شد که بهرغم تمام سختیها ایستاد و پروژه را به انتها رساند.
برآمده از ویژگیهای شخصی
مهمترین ویژگی امیر جدیدی به عنوان قهرمان جدید سینمای ایران این است که پشت و جلوی دوربین فرق چندانی برایش ندارد. درست است که بخش مهمی از این موفقیت به چهره و قد و صدای او برمیگردد، اما برخلاف بسیاری از بازیگران، عموماً تلاشی برای محبوبیت نمیکند. لحن حرف زدن و رفتارش دقیقاً همان چیزی است که در محافل عمومی از او میبینیم و شاید به همین دلیل است که مخاطب را وادار به همذاتپندرای با نقشها میکند.
true
true
http://safirekerman.com/?p=24313
true
true